همه پاراگلايدر امن ميخواهند : خلبانان ، طراحان ، كارخانجات ، فدراسيونها و البته سازمانهايي كه اصلاحيه صادر ميكنند . من ده سال است كه براي امنترين پاراگلايدر ممكن بعنوان يك طراح سعي و سالانه صدها ساعت را صرف تست پروازي و تشخيص امنيت آنها و نيز ارزيابي عكس العملهاي احتمالي هر بال در تستهاي اصلاحيه ميكنم . در ظاهر امنيت پاراگلايدر موضوع ساده اي بنظر ميايد . بال ميبايست در امتحانات اصلاحيه تا حد امكان با ثبات بوده وبيشترين امتياز را بياورد . تقريباً بديهي است و خلبانان در آموزشگاههاي پاراگلايدر سرتاسر دنيا آنرا مياموزند . اين مسئله ممكن است بخاطر وسواس و توجه بيش از حد به نتايج اصلاحيه ها باشد . بهر حال تجربه شخصي من ميگويد كه امنيت واقعي چيزي بيشتر و پيچيده تر از اينهاست .
ثبات بيشتر واقعاً بهتر است ؟
رابرت دوست من پرواز را با يك پاراگلايدر كه آنرا بال ايكس ميناميم ، ياد گرفت . آن بال كنترل خيلي خوبي داشت . ولي در عين حال گوشه هايش كمي حساس بود و جمع ميشد . آن بال خلباني ميخواست كه بر روي بال و عكس العملهاي آن سوار باشد تا از بروز جمع شدگي جلوگيري كند . حتي در يك توربولانس متوسط هم ، گوشه آن جمع ميشد . در اوايل اين مسئله او را عصبي ميكرد . اما دوست من زود ياد گرفت چگونه آنرا كنترل كند . او ياد گرفت :
الف ) توربولانس هوا را چگونه احساس كند
ب ) چگونه با جمع شدگيها رفتار و آنها را كنترل كند
ج ) چگونه براي جلوگيري از جمع شدگي بال يك خلباني فعال داشته باشد
رابرت خوب پيشرفت كرد و يك خلبان خوب شد . بعد او بالش را فروخت و يك بال بهتر خريد كه ما آنرا بال ايگرگ ميناميم . او بال را خريد چون در تبليغش آمده بود كه ثبات بيشتري دارد . همينطور اصلاحيه بهتري هم از دي.اچ.وي دريافت كرده بود . همانطور كه وعده داده بودند ، بال همچون سنگي بود كه هرگز جمع نميشد . ولي زود پي برد كه بال به آن خوبي كه انتظار داشت ، نبود . بدي كار آنجا بود كه بال خيلي كم در مورد اغتشاشاتي كه در هوا اتفاق ميافتاد به وي خبر ميداد . من خودم بالهايي را ميشناسم كه بشدت محكم هستند . اولين عكس العمل اكثر خلبانان به اين بالها مثبت است : واي چه بال خوبي ، اين يك آجر است و از اين ببعد احتاج نيست كه نگران جمع شدگي باشم . اين يك جواب معمولي قبل از واگذاري پول نقد است ، ولي مواضب باشيد ، اين دور از واقعيت است .
كسيكه با يك بال محكم پرواز ياد گرفته است مسلماً مشكلتر توربولانس را حس ميكند . وي در هوايي كه توربولانس كمي دارد پرواز ميكند و اتفاقي نميافتد . در يك هواي سختر و سختر پرواز ميكند و باز هيچ اتفاقي نميافتد . سپس يك روز در حين پرواز در يك ناحيه خطرناك چوب واقعاً سختي ميخورد و اين خلبان اولين جمع شدگيش را مزه ميكند . 80% بال ميرود و بخاطر ارتفاع كمش زمين ميخورد . فقط بدليل اينكه بد شانسي آورده و روزش نبوده است . اين خلبان نميداند چيزي كه او را زده چيست . او مهارتهاي خلباني فعال را خوب ياد نگرفته لذا چگونگي عكس العمل در مقابل يك جمع شدگي بزرگ را نميداند . مسلماً خلبان بايد خيلي خوش شانس باشد كه بدون صدمه از حادثه اي اين چنين در برود . نكته اينجاست كه جائي در بيرون نواحي وجود دارد كه به اندازه كافي توربولانس قوي و خطرناك دارند كه هر بالي را جمع كنند . حتي اگر بال شما سوپر با ثبـات هم باشد ، همه اغتشاشات را نميتواند تحمل كند .
حال مقايسه كنيم با خلباني كه بال ايكس را خريده است . اين خلبان اطلاعات بيشتري از بالش دريافت ميكند . لذا پيشاپيش ميداند كه در قسمتي مغشوش پرواز ميكند . او توسط حس بالش ميتواند در مقابل حركات آن عكس العمل نشان داده و از آنجا بگذرد . او قبلاً جمع شدگي را تجربه كرده و با پرواز فعالانه از جمع شدگي بال جلوگيري مينمايد . هنگاميكه جمع ميشود بطور غريزي بالش را كنترل ميكند . شايد طعنه آميز باشد اگر بگوئيم هنگاميكه اين خلبانان گير يك گردباد ( داست دويل ) در هنگام فرود ميافتند از خلبان ما كه يك بال محكم خريده ، بهتر عمل ميكنند .
البته سعي ندارم بگويم كه ثبات مهم نيست . بلكه منظورم اينست كه ثبات بال جايگزين مهارت خلباني نيست . اگر شما متكي به ثبات بالتان براي اجتناب از جمع شدگي هستيد ، واقعاً بايد در محيطهاي كنترل شده پرواز كنيد . جائيكه اغتشاشات بزرگي اتفاق نميافتد . براي مثال با راديو در محيط آموزشگاه و يا در شرايط كاملاً آرام يعني در صبح زود و يا آخر بعد از ظهر .
در نظر گرفتن اصلاحيه مهمترين ركن امنيت نيست
اصلاحيه جبران يك بال را بعد از حوادث معين آزمايش ميكند . واضح است كه اصلاحيه مهم است . پيشرفتهاي بزرگي كه در جهت امنيت پاراگلايدر ها در طول ده سال اخير بدست آمده مرهون همين اصلاحيه ها ميباشد . هرچند كه جبران مشكلات توسط بال تضمين واقعي براي حوادث در پرواز آزاد نيست .
اين دكترين مرا بياد فلسفه متفاوت دو كارخانه خودروسازي سوئدي يعني ساب و ولوو در دهه 80 مياندازد . ولوو خودروهايش را براي محافظت راننده و مسافر در صورت تصادف ميساخت . خودروهايشان از فرط بزرگي و سنگيني اغلب شبيه تانك بودند و در تست خرد كردن ماشين هم هميشه سربلند بيرون ميامدند . حرفشان هم اين بود كه در صورت تصادف بهتر است در يك ولوو باشيد . ولي آمار حوادث رانندگي در سوئد خلاف آنرا نشان ميداد . رانندگان ولوو بيشتر از رانندگان ساب صدمه ميديدند . دليل آنهم ساده بود : ساب تصادفات كمتري داشت .
خودروهاي ساب سبكتر بودند و مسافت كمتري براي ترمز نياز داشتند . بخاطر همين سبكي قادر بودند با چابكي و قابليت بهتري از تصادفات جلوگيري كنند . ساب همينطور روي بهبود ديد بيشتر رانندگان با اطاقي بزرگتر براي محافظت آنان متمركز شده بود كه عكس العمل آنان را در هنگام تصادف بيشتر ميكرد . بدين ترتيب ماشينهاي ساب امنتر بودند حتي اگر تستهاي اصلاحيه خلاف آنرا ميگفتند .
خوب اين چه ربطي به پاراگلايدر دارد ؟
پاراگلايدر نيز يقيناً مشخصاتي دارد كه آنها را براي پرواز ساده تر و براي اجتناب از حوادث تواناتر ميسازد
در ادامه ليستي است كه من آنرا مشخصه اوليه امنيت در پاراگلايدر مينامم . البته كامل نيست :
× هندلينگ خوب با تمايل كم براي چرخش منفي ( اسپين ) داشته باشد
× اجازه تغيير وزن را به خوبي بدهد
× قادر به پرواز سريع باشد ( سرعت )
× سرعت واماندگي آن پائين باشد
× خلبان را از آنچه در هوا اتفاق ميافتد مطلع سازد
× سرش خوبي داشته باشد
اصلاحيه بعضي از اين نكات را در نظر دارد ولي آنها اصلاحيه بهتري به يك بال نميدهند . اصلاحيه بيشتر متمركز شده روي عكس العملهاي بال هنگاميكه مسئله اي بوجود آمده است . البته اين مهم است ولي ربطي به امنيت اوليه ندارد . بهمين دليل شما ميتوانيد دو بال با تاُئيديه يكسان داشته باشيد ، ولي يكي با امنيت خوب و ديگري با امنيت بد ثبت شده باشند . لطفاً فقط به اصلاحيه نگاه نكنيد و آنرا تضميني براي امنيت ندانيد .
امنيت مسئوليت خلبان است
من فكر ميكنم تمايلي وجود دارد كه امروزه خلبانان حس ميكنند كه ميتوانند با خريد يك بال كلاس يك دي.اچ.وي ، كلاه كاسك تمام چهره ، يك صندلي با محافظ كمر بزرگ ، محافظ طرفين و پوتينهايي بزرگ خود را حفظ كنند . به زبان ديگر " فلسفه ولوو " را تقليد كنند . با تمام اين وسائل امنيتي خلبان خود را شبيه يك سوپرمن شكست ناپذير احساس ميكند . اما واقعاً اين احساس خطاست . اولين عامل امنيت در اكثر حوادث خلبان است .
آموزش خلبان آسان و ارزان نيست و ميان بر هم وجود ندارد . شما همچنين نياز به يك شرايط پروازي بخصوص داريد تا بتوانيد تجربه كسب كنيد . اينهم اغلب دشوار است مخصوصاً اگر در كشوري زندگي ميكنيد كه هواي بدي دارد . حقيقتاً بدست آوردن تجربه مشكل است وقتي ميبارد و يا باد زيادي ميوزد . اينها جواب آساني ندارند .
كليد معما تجربه خلبان است . پس بيش از اين سرت را درد نمياورم ، خلبان .